-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 11 اردیبهشتماه سال 1385 19:27
خسته شدم از این روزهای بی کسی ای هم صدا پس کی به دادم میرسی در کتاب واژه ها تنها ترین معنا منم کاش می شد در کتاب عشق تو معنا شوم
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 5 اردیبهشتماه سال 1385 19:57
عشق بین دو نفر این نیست که هر دو زیر باران خیس شوند عشق آن است که یکی چتر شود برای دیگر... و دیگری هیچگاه نفهمد که چرا خیس نشود
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 5 اردیبهشتماه سال 1385 19:55
دل با خود عهد بست که: از این به بعد میخوام سنگ باشم، دل رفت و سنگ شد. اون رفت که کنار همه سنگ های دیگه زندگی کنه ولی عاشقه یه سنگ دیگه شد
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 5 اردیبهشتماه سال 1385 19:54
آدمیت مرده است گرچه آدم زنده است
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 5 اردیبهشتماه سال 1385 19:53
میگفتم طلوع را دوست دارم غروب را دوست دارم زندگی را دوست دارم اما در هر حال میگویم طلوع را در نگاهت غروب را در چهره ات زندگی را در کنارنت دوست دارم
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 5 اردیبهشتماه سال 1385 19:51
دلت باهام یکی نیست، دروغ میگی دورنگی دیگه تو رو نمیخوام، با همه ی قشنگی دیگه دوست ندارم، عشق تو رو نمیخوام برو واسه همیشه که ، خیس نمیشه چشام دیگه دوست ندارم ، دل منو شکستی منو نخواستی رفتی ، دور از چشام نشستی
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 5 اردیبهشتماه سال 1385 19:47
ما اتفاقی به دنیا می یاییم .... اتفاقی عاشق میشیم ، اتفاقی همدیگرو له می کنیم اتفاقی مثل یه ته مونده سیگار همدیگرو لقد مال می کنیم ، اتفاقی همدیگرو می شکونیم ، اتفاقی به همدیگه تهمت می زنیم ، اتفاقی همدیگرو می بینیم، اتفاقی همدیگرو نمی بینیم ، اتفاقی دروغ می گیم ، اتفاقی راست می گیم ، اتفاقی مریض می شیم ، اتفاقی سر...
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 28 فروردینماه سال 1385 09:45
تحمل کردن زیباست اگر قرار باشد روزی به تو برسم انتظار آسان است اگر قرار باشد دوباره تو رو ببینم زندگی شیرین است اگر قرار باشد مزه دستای تو رو بچشم مشکلات حل میشود اگر قرار باشد روزی به پای تو بمیرم اشک ها همه به لبخند تبدیل میشود اگر قرار باشد تو رو یک بار ببوسم و لبخند ها دوباره به اشک فقط اگر ببینم خیال رفتن داری...
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 26 فروردینماه سال 1385 15:51
وقتی خواستم به راه عشق برم گفتن گناه است وقتی به راستی سخن گفتم . گفتن دروغ است وقتی به ستایش رو اوردم گفتن خرافاتیست وقتی گریستم گفتن کودکانست وقتی خندیدم گفتن دیوانه است حالا که هیچی نمی گم میگن عاشقه
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 26 فروردینماه سال 1385 12:01
وقتی به دنیا آمدم در گوشم زمزمه کردند که دوستش بدار تا دوستت بدارد و حالا که با تمام وجود دوستش دارم می گویند فراموشش کن تا فراموشت کند
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 21 فروردینماه سال 1385 19:05
در جوانی غصه خوردم هیچ کس یادم نکرد در قفس ماندم ولی هیچ کس آزادم نکرد آتش عشق چنان از زندگی سیرم کرد آرزوی مرگ کردم مرگ هم یادم نکرد
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 21 فروردینماه سال 1385 19:05
رود یعنی چشم خیسی پشت در چشم یعنی آلبومی از یک سفر روح یعنی شوق رفتن تا سحر نور یعنی بازی از سر باز از سر
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 21 فروردینماه سال 1385 19:05
آمد و یک آسمان تابید و رفت ابر شد از دیده ام بارید و رفت غرق در اوهام اشک حسرتش دیده ام را دید وبس خندید ورفت هیچ جز تاریکی به دستانم نبود به شب من ماه رابخشید ورفت اشتیاق پرزدن پرشد میان سینه ام بر من از جنس تنش تارید و رفت یک تبسم بر لبم افکند سایه لحظه ای وای برمن ازلبم آن سفره رابرچیدورفت
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 21 فروردینماه سال 1385 19:04
مثل صدای انفجار تو قلب جنگل صدات تو قلب من نشست دیدار اول مثل نگاه یه اسیر به بال پرواز تا دیدمت عاشق شدم لحظه ساغاز سرباز عشقم با دلم همش می جنگم گله نکن از من و از این دل سنگم
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 21 فروردینماه سال 1385 19:02
اشکی که بیصداست پشتی که بیپناست دستی که بسته است پایی که خسته است دل را که عاشق است حرفی که صادق است شعری که بیبهاست شرمی که آشناست دارایی من است ارزانی شماست
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 20 فروردینماه سال 1385 18:27
دوست ندارم قطره باشم تا در حسرت دیدار تو خود را به پنجره ای که هیچگاه برایم نگشوده ای بکوبم می خواهم ابر باشم تا وقتی پنجره ای را می گشایی مرا ببینی!!!
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 19 فروردینماه سال 1385 11:23
_ تا که بودیم . نبودیم کسی کشت ما را غم بی همنفسی تا که رفتیم همه یار شدند خفته ایم وهمه بیدار شدند قدر آینه بدانیم چو هست نه در آن وقت که اقبال شکست
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 16 فروردینماه سال 1385 19:09
زمانی عاشقی و می تونی ادعا کنی که عشقت واقعیه که رهاش کنی ...در قفس را باز کنی و بذاری پرنده ی قشنگ پروازکنه...ازاد.....ازاد......بذاری اونقدر بره که تو انتهایه اسمان ببینیش....مطمئن باش اگه دلش عاشق باشه و برگشتنی باشه.برمیگرده..اما.....اما اگر بر نگشت.....بسپارش دست خدا.....بذار انقدر پرواز کنه که به اونجایی که می...
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 7 فروردینماه سال 1385 17:18
وقتی تو نیستی نه هست های ما چونان که بایدند نه باید ها ... هر روز بی تو روز مباداست
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 7 فروردینماه سال 1385 17:12
اگر سقف دلم روزی برایت سایبان شد... اگر باغ امیدم از برایت آشیان شد... بدان ... همواره ... هر جا ... من به یاد عشق تو هستم و خواهم بود
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 25 اسفندماه سال 1384 17:38
اگه کسی دیونه ات بود عاشقش باش اگه عاشقته دوسش داشته باش اگه دوستت داشته باشه بهش علاقه نشون بده اگه بهت علاقه نشون داد ، فقط بهش یه لبخند بزن اینطوری وقتی همیشه ازش یه پله عقب تر باشی اگه یه وقتی خسته شد و یه پله ازت عقب موند تازه میشید مثل هم
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 23 اسفندماه سال 1384 11:15
وقتی بارون میاد اگه خواستی دستاتو بگیر زیر بارون هر چقدر دونه های بارونو تونستی بگیری به اندازه دونه های بارونی که گرفتی منو دوست داری و به اندازه دونه های که نتونی بگیری من تو رو دوست دارم
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 21 اسفندماه سال 1384 18:24
چیزی نگو قسم نخورتمام حرفات یه دروغه کسی نگفت خودم دیدم خونه ی قلب تو شلوغه چیزی نگو لیاقتت عشق مقدسم نبود حس میکنم نبودی وبودنت یه قصه بود تو دیگه مردی واین حرف آخره بزار عشق تو از خاطرم بره فکر میکردم قلبت مال منه
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 21 اسفندماه سال 1384 18:24
میدونی وقتی گریه میکنی چرا چشاتو میبندی ؟ وقتی میخوای از ته دل بخندی وقتی میخوای کسی رو که دوسش داری ببوسی یا وقتی میخوای تو رویا بری چرا چشاتو میبندی ؟ چون قشنگ ترین چیزا تو این دنیا دیدنی نیستن
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 21 اسفندماه سال 1384 18:22
روزی که به دنیا آمدم صدایی در گوشم طنین افکند که تا اخر عمر با من خواهد ماند! گفتم کیستی؟ گفت : غم . خیال میکردم غم نام عروسکی است که میتوان با آن بازی کرد. ولی حالا فهمیدم که : خود عروسکی هستم بازیچه ی دست غم
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 21 اسفندماه سال 1384 18:18
همه ی درد من این است که می پندارم دیگر ای دوست من ، دوست نداری باشم
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 20 اسفندماه سال 1384 09:32
گفته بودم که اگر بوسه دهی توبه کنم که دگر با تو از این گونه خطاها نکنم بوسه دادی و چو برخاست لبت از لب من توبه کردم که دگر توبه بی جا نکنم
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 20 اسفندماه سال 1384 09:31
گریه ها یه تو برام مرحم دردای منه گریه ها یه بی صدات می ریزه از گو نه هات می چکه روی تنت .با همه خستگی هات من مئ گم گریه نکن .تو مئ گئ سخته برام مئ دونم سخته برات .می دونم سخته برات اما گریه هائ بی صدات بد جوری خرابم می کنه خودتم خوب می دونی آخرم .یه روز جوابم می کنی تو یه هق هق صدام تو می گریه نکن آخه اون روز نمی آید...
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 20 اسفندماه سال 1384 09:30
یه چشم همیشه باید توش اشک باشه ، وگرنه میسوزه یه دل همیشه باید توش غم باشه ، وگرنه می شکنه یه کبوتر همیشه باید عشق پرواز داشته باشه ، وگرنه اسیر میشه یه قناری باید به خوش آوازیش ایمان داشته باشه وگرنه ساکت میشه یه لب همیشه باید توش خنده باشه وگرنه زود پیر میشه یه صورت همیشه باید شاد باشه وگرنه به دل هیچ کس نمی چسبه یه...
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 20 اسفندماه سال 1384 09:25
که لبخند طلاییت واسه من عمر دوبارست بیا و مثل گذشته جز من به همه شک کن من بدون تو می میرم بیا و بهم کمک کن