آنکس که می گفت دوستم دارد عاشقی نبود که به شوق من امده باشد رهگذری بود که روی برگهای خشک پاییزی راه می رفت صدای خش خش برگها همان اوازی بود که من گمان می کردم میگوید: دوستت دارم
سلام دوست عزیز......وبلاگ زیبایی داری با حرف هایی زیبا ...همیشه موفق باشی ...یا حق
kahroba
پنجشنبه 5 مردادماه سال 1385 ساعت 07:30 ق.ظ
گل سرخ و گل زرد گل سرخی به او دادم،گل زردی به من داد.. ! برای یک لحظه نا تمام قلبم از تپش افتاد با تعجب از او پرسیدم: مگر از من متنفری؟ گفت نه!باور کن!ولی چون تورا خیلی دوست دارم نمی خواهم بعد از اینکه به وصال خود رسیدی برای پیدا کردن گل زرد زحمتی به خود هموار کنی...
مهران
پنجشنبه 12 مردادماه سال 1385 ساعت 05:23 ب.ظ
چی بگم که تو همه حرفا رو زدی
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
تو
را از
بلندای بلند
رهایت کردم
تا سقوط
کنی و سرت به سنگ بخورد
باشد که به سویم دوباره بازگردی
افسوس
تا رهایت کردم
پرگشودی و رفتی
نمیدانستم ! پرنده ای!
سلام دوست عزیز......وبلاگ زیبایی داری با حرف هایی زیبا ...همیشه موفق باشی ...یا حق
گل سرخ و گل زرد
گل سرخی به او دادم،گل زردی به من داد.. !
برای یک لحظه نا تمام قلبم از تپش افتاد
با تعجب از او پرسیدم: مگر از من متنفری؟
گفت نه!باور کن!ولی چون تورا خیلی دوست دارم
نمی خواهم بعد از اینکه به وصال خود رسیدی
برای پیدا کردن گل زرد زحمتی به خود هموار کنی...
چی بگم که تو همه حرفا رو زدی