-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 25 تیرماه سال 1385 06:43
وقتی توراازدست دادم،اشکی نریختم ! چون تموم اشکهام رو برای بدست آوردنت ریخته بودم .
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 24 تیرماه سال 1385 07:32
سه کبریت روشن میکنم،اولی برای دیدنه چشمانت دومی برای دیدنه لبانت سومی برای دیدن صورتت بعد تاریکی ،تا هرچه دیده ام به یاد بیاورم
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 24 تیرماه سال 1385 07:29
دادگاه عشق... قسمم قلبم بود وکیلم دلم حضار جمعی از عاشقان و دلسوختگان. قاضی نامم را بلند خواند. و گناهم را دوست داشتن تو اعلام کرد. محکوم شدم به تنهایی و مرگ. کنار چوبه ی دار از من خواستند تا آخرین خواسته ام را بگویم. و من گفتم : به تو بگویند ... دوستت دارم
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 20 تیرماه سال 1385 06:13
سوکتم از رضایت نیست ...... دلم اهل شکایت نیست هزار شاکی خودش داره........ خودش گیره گرفتاره همون بهتر که ساکت باشه این دل.... جدا از این ضوابط باشه این دل از این بد تر نشه رسوایی ما...... که تنها تر نشه تنهایی ما که کار ما گذشته از شکایت ....هنوزم پایبندیم در رفاقت میریزه تو خودش دل غصه ها رو..... آخه هیکس نمی خواد...
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 16 تیرماه سال 1385 17:21
گاهی سو تفاهمه که ادمها رو از هم می رنجونه
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 10 تیرماه سال 1385 13:22
برای سلامتی یه عزیز دعا کنین
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 10 تیرماه سال 1385 12:47
افسوس که بی فایده فرسوده شدیم وز داس سپهر سرنگون سوده شدیم دردا و ندامتا که تا چشم زدیم نابوده بکام خویش نابوده شدیم
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 9 تیرماه سال 1385 18:32
سکوت... سکوتم از رضایت نیست ... دلم اهل شکایت نیست
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 9 تیرماه سال 1385 18:28
مرگ قو شنیدم که چون قوی زیبا بمیرد فریبنده زاد و فریبا بمیرد شب مرگ ، تنها نشیند به موجی رود گوشه ای دور و تنها بمیرد در آن گوشه چندان غزل خواند آن شب که خود در میان غزلها بمیرد گروهی برآنند کاین مرغ شیدا کجا عاشقی کرد ، آنجا بمیرد شب مرگ ، از بیم ، آنجا شتابد که از مرگ غافل شود تا بمیرد من اینکه نکته گیرم که باور...
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 9 تیرماه سال 1385 18:25
دلگیرم از خود خواهی تو دلگیرم .. از بی توجهی هات .. از بی محبتی هات ... دلگیرم...
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 3 تیرماه سال 1385 07:21
هیچ حرف دگری نیست که با تو بزنم تو نمی فهمی اندوه مرا چه بگویم به تو ای رفته زدست شده ام از مستی چشمان تو مست شده ام سنگ پرست مرگ بر آنکه دلش را به دل سنگ تو بست تو نمی فهمی اندوه مرا
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 3 تیرماه سال 1385 07:20
عشق چیست؟ بازیچیه ی دست من و تو و ما و ایشانکه به هر کس می رسیم می گوید : عاشق کسی هستم که.... به هر کس می رسیم می گوید : اگر نبینمش می میرم چون...... به هر کس می رسیم می گوید : عشق من عشق حقیقی است زیرا.... به هر کس میرسیم می گوید : همه چیز تمام می شود عشق من هم تمام شد....... به هر کس می رسیم می گوید : عاشق کسی دیگر...
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 3 تیرماه سال 1385 06:32
ندانسته عاشق شدم،دانسته گریه کردم ودانسته درون خود شکستم. نگاهم سراسر اشتیاق بود، نگاهم حاکی از تپیدن قلبم بود، نگاهم لبا لب،نیاز بود، نگاهم شِکوه از تنهایی بود، نگاهش........... نگاهش خنده بود، نگاهش شیطنت بود، نگاه بی مهری بود، نگاهش شکستن قلبم بود، نگاهش ردِ نگاهم بود
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 29 خردادماه سال 1385 18:51
در سرزمین عشق رشته کوهی است به نام صفا که این رشته کوه آبرفتی دارد به نام وفا و این آبرفت به پیچی می رسد به نام وداع به امید اینکه هرگز به این پیچ نرسیم
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 25 خردادماه سال 1385 16:45
شده ارزو کنی براورده نشه
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 25 خردادماه سال 1385 15:55
خیلی حالم بده
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 24 خردادماه سال 1385 19:08
نمیدونم خیلی واسه کسی که هم چیزته سخته که ببخشه تو رو
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 18 خردادماه سال 1385 11:08
امشب دوباره دلم بی صدا شکست با گریه ای غریب و غمی آشنا شکست تا کهکشان غرقه شدن در خیال تو پرواز کرد و چون مرغی رها شکست یک عمر من شکستم و با درد ساختم اما کسی نگفت چرا بینوا شکست ماندم میان موج غریبی ز اشک و آه کشتی صبرم از ستم ناخدا شکست امشب ستاره ها پی دلداری آمدند اما ز داغ من دلشان تا خدا شکست باز به داد دلم...
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 18 خردادماه سال 1385 11:06
و چون همه ی عاشقان پذیرای درد عشق به جان و دل هستم . آری ! از روزی که فهمیدم چرا باران می بارد چرا بهار می آید چرا انسان دوست می دارد و چرا من ... ؟ خود را پا به زنجیر و در سلول عشق یافتم ! و هر سحر گاه از دریچه ی سلولم می بینم رنگهای به هم آمیخته را و در این درد سکوت می کشم با رنگهای عشق چهره تنهایی ام را ... عاشقم !...
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 18 خردادماه سال 1385 11:04
کاشکی آسمون همیشه رنگ بارونی بگیره آخه با صدای بارون دل من آروم می گیره کاش از ابر پاره پاره تا ابد بارون بباره کاشکی قطره های بارون از تو باز خبر بیاره تو من رو تنها گذاشتی آخه چاره ای نداشتی دلم رو دیوونه کردی کاشکی تنهام نمی ذاشتی رفتی و رفتی و رفتی تا سفر کردی به ابرا تو من رو تنها گذاشتی تو دو روز تلخ دنیا با یه...
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 18 خردادماه سال 1385 11:02
من که زندگیمو باختم واسه یه لحظه دیدنت نزار باز دلم بسوزه دوباره وقته رفتنه بی تو دلم خون می شه اگه نیایی تو سینه داقون می شه داد از جدایییییییی داد از جدایی
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 18 خردادماه سال 1385 11:00
: زیاده از حد خود را تحت فشار نگذار. بهترین چیزها در زمانی اتفاق می افتد که انتظارش را نداری
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 18 خردادماه سال 1385 10:56
عشق یعنی خاطرات بی غبار دفتری از شعر و از عطر بهار عشق یعنی یک تمنا , یک نیاز زمزمه از عاشقی با سوز و ساز عشق یعنی چشم خیس مست او زیر باران دست تو در دست او عشق یعنی ماتهب از یک نگاه غرق در گلبوسه تا وقت پگاه عشق یعنی عطر خجلت ....شور عشق گرمی دست تو در آغوش عشق عشق یعنی "بی تو هرگز ...پس بمان " تا سحر از عاشقی با او...
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 18 خردادماه سال 1385 10:55
امشب دوباره دلم بی صدا شکست با گریه ای غریب و غمی آشنا شکست تا کهکشان غرقه شدن در خیال تو پرواز کرد و چون مرغی رها شکست یک عمر من شکستم و با درد ساختم اما کسی نگفت چرا بینوا شکست ماندم میان موج غریبی ز اشک و آه کشتی صبرم از ستم ناخدا شکست امشب ستاره ها پی دلداری آمدند اما ز داغ من دلشان تا خدا شکست باز به داد دلم...
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 18 خردادماه سال 1385 10:52
تمام هستی ام را برگی کن ! بر درختی بیاویز ! خودت باد شو ! بر من بوز ! به زمینم بیانداز ! خدا که شدی و از من گذر کردی ... خیالم راحت می شود . جای پاهای تو مرا و همه هستی مرا تقدیس می کند
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 18 خردادماه سال 1385 10:45
مهم نیست چند بهار در کنار هم زندگی کنیم باور کنید مهم این است که یادمان باشد عمرمان کوتاه است. در پایان زندگی خیلی از ما خواهیم گفت: کاش فقط چند لحظه بیشتر فرصت داشتیم تا خوب بهم نگاه کنیم و همه ناگفته های مهر آمیز یک عمر را در چند ثانیه بگوییم ای کاش با خاطره ها زندگی نمیکردیم
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 18 خردادماه سال 1385 10:44
امشب دوباره دلم بی صدا شکست با گریه ای غریب و غمی آشنا شکست تا کهکشان غرقه شدن در خیال تو پرواز کرد و چون مرغی رها شکست یک عمر من شکستم و با درد ساختم اما کسی نگفت چرا بینوا شکست ماندم میان موج غریبی ز اشک و آه کشتی صبرم از ستم ناخدا شکست امشب ستاره ها پی دلداری آمدند اما ز داغ من دلشان تا خدا شکست باز به داد دلم...
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 18 خردادماه سال 1385 10:40
: تو کتاب خوندم سیگار بده دیگه سیگار نکشیدم. تو کتاب خوندم مشروب بده دیگه مشروب نخوردم.تو کتاب خوندم دروغ بده دیگه دروغ نگفتم. تو کتاب خوندم عشق بده دیگه کتاب نخوندم
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 18 خردادماه سال 1385 10:26
مرگ از زندگی پرسید آن چیست که باعث میشود تو شیرین و من تلخ جلوه کنم؟؟.....زندگی لبخندی زد و گفت:دروغ هایی که در من نهفته است وحقیقت هایی که در وجودت داری
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 18 خردادماه سال 1385 10:25
: کاش ! قلبم درد تنهایی نداشت سینه ام هرگز پریشانی نداشت کاش! برگهای آخر تقویم عشق حرفی از یک روز بارانی نداشت کاش! می شد راه سخت عشق را بی خطر پیمود و قربانی نداشت