kahroba
یکشنبه 1 مردادماه سال 1385 ساعت 12:20 ب.ظ
این که به تو نمی رسم حرف تازه ای نیست مسیر آمدن و رفتن تو را آنقدر آمدم و دست خالی برگشتم که کفشهایم از التماس نگاهم شرمنده شدند این که دیگر نمی آیی و من بیهوده این لحظه های خسته ملول را انتظار میکشم تا شاید فردایی بیاید که تو دوباره برگردی چیز کمی نیست و تو هیچ گاه برنمیگردی تا ببینی این که هیچ کس نمیداند من در انتهای سکوت حنجره ام آوازهای قدیمی تو را به سوگ نشسته ام ولحجه دروغین نفرتم روی لحظه های خوش گذشته ام چنبر زده درد کمی نیست خورشید هیچ گاه در سرزمین یخبندان قلب تو طلوع نکرد نتابیدو دریاچه قطبی چشمان تو را آب نکرد هیچ پرنده ای روی شاخه های دلت ننشست نخواند ونپرید و من بیهوده در انتظار آخرین معجزه بودم و چه دیر فهمیدم.....؟
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
سلام عزیزم آره زندگی سر تابه پاش فریبه فریب
این که به تو نمی رسم حرف تازه ای نیست مسیر آمدن و رفتن تو را آنقدر آمدم و دست خالی برگشتم که کفشهایم از التماس نگاهم شرمنده شدند
این که دیگر نمی آیی و من بیهوده این لحظه های خسته ملول را انتظار میکشم تا شاید فردایی بیاید که تو دوباره برگردی چیز کمی نیست و تو هیچ گاه برنمیگردی تا ببینی
این که هیچ کس نمیداند من در انتهای سکوت حنجره ام آوازهای قدیمی تو را به سوگ نشسته ام ولحجه دروغین نفرتم روی لحظه های خوش گذشته ام چنبر زده درد کمی نیست
خورشید هیچ گاه در سرزمین یخبندان قلب تو طلوع نکرد نتابیدو دریاچه قطبی چشمان تو را آب نکرد
هیچ پرنده ای روی شاخه های دلت ننشست نخواند ونپرید و من بیهوده در انتظار آخرین معجزه بودم و چه دیر فهمیدم.....؟