در سرزمین عشق رشته کوهی است به نام صفا که این رشته کوه آبرفتی دارد به نام وفا و این آبرفت به پیچی می رسد به نام وداع به امید اینکه هرگز به این پیچ نرسیم

شده ارزو کنی براورده نشه

خیلی حالم بده

نمیدونم خیلی واسه کسی که هم چیزته سخته که ببخشه تو رو

 

 امشب دوباره دلم بی صدا شکست با گریه ای غریب و غمی آشنا شکست تا کهکشان غرقه شدن در خیال تو پرواز کرد و چون مرغی رها شکست یک عمر من شکستم و با درد ساختم اما کسی نگفت چرا بینوا شکست ماندم میان موج غریبی ز اشک و آه کشتی صبرم از ستم ناخدا شکست امشب ستاره ها پی دلداری آمدند اما ز داغ من دلشان تا خدا شکست باز به داد دلم رسی........ای کاش امشب دوباره دلم بی صدا شکست!

 و چون همه ی عاشقان پذیرای درد عشق به جان و دل هستم . آری ! از روزی که فهمیدم چرا باران می بارد چرا بهار می آید چرا انسان دوست می دارد و چرا من ... ؟ خود را پا به زنجیر و در سلول عشق یافتم ! و هر سحر گاه از دریچه ی سلولم می بینم رنگهای به هم آمیخته را و در این درد سکوت می کشم با رنگهای عشق چهره تنهایی ام را ... عاشقم ! عاشق ... !

 کاشکی آسمون همیشه رنگ بارونی بگیره آخه با صدای بارون دل من آروم می گیره کاش از ابر پاره پاره تا ابد بارون بباره کاشکی قطره های بارون از تو باز خبر بیاره تو من رو تنها گذاشتی آخه چاره ای نداشتی دلم رو دیوونه کردی کاشکی تنهام نمی ذاشتی رفتی و رفتی و رفتی تا سفر کردی به ابرا تو من رو تنها گذاشتی تو دو روز تلخ دنیا با یه کوله بار غصه دل من تن

من که زندگیمو باختم واسه یه لحظه دیدنت نزار باز دلم بسوزه دوباره وقته رفتنه بی تو دلم خون می شه اگه نیایی تو سینه داقون می شه داد از جدایییییییی داد از جدایی

: زیاده از حد خود را تحت فشار نگذار. بهترین چیزها در زمانی اتفاق می افتد که انتظارش را نداری

 

 عشق یعنی خاطرات بی غبار دفتری از شعر و از عطر بهار عشق یعنی یک تمنا , یک نیاز زمزمه از عاشقی با سوز و ساز عشق یعنی چشم خیس مست او زیر باران دست تو در دست او عشق یعنی ماتهب از یک نگاه غرق در گلبوسه تا وقت پگاه عشق یعنی عطر خجلت ....شور عشق گرمی دست تو در آغوش عشق عشق یعنی "بی تو هرگز ...پس بمان " تا سحر از عاشقی با او بخوان عشق یعنی هر چه داری نیم کن از برایش قلب خود تقدیم کن

 

 امشب دوباره دلم بی صدا شکست با گریه ای غریب و غمی آشنا شکست تا کهکشان غرقه شدن در خیال تو پرواز کرد و چون مرغی رها شکست یک عمر من شکستم و با درد ساختم اما کسی نگفت چرا بینوا شکست ماندم میان موج غریبی ز اشک و آه کشتی صبرم از ستم ناخدا شکست امشب ستاره ها پی دلداری آمدند اما ز داغ من دلشان تا خدا شکست باز به داد دلم رسی........ای کاش امشب دوباره دلم بی صدا شکست!


 تمام هستی ام را برگی کن ! بر درختی بیاویز ! خودت باد شو ! بر من بوز ! به زمینم بیانداز ! خدا که شدی و از من گذر کردی ... خیالم راحت می شود . جای پاهای تو مرا و همه هستی مرا تقدیس می کند

 

 مهم نیست چند بهار در کنار هم زندگی کنیم باور کنید مهم این است که یادمان باشد عمرمان کوتاه است. در پایان زندگی خیلی از ما خواهیم گفت: کاش فقط چند لحظه بیشتر فرصت داشتیم تا خوب بهم نگاه کنیم و همه ناگفته های مهر آمیز یک عمر را در چند ثانیه بگوییم ای کاش با خاطره ها زندگی نمیکردیم

 

امشب دوباره دلم بی صدا شکست با گریه ای غریب و غمی آشنا شکست تا کهکشان غرقه شدن در خیال تو پرواز کرد و چون مرغی رها شکست یک عمر من شکستم و با درد ساختم اما کسی نگفت چرا بینوا شکست ماندم میان موج غریبی ز اشک و آه کشتی صبرم از ستم ناخدا شکست امشب ستاره ها پی دلداری آمدند اما ز داغ من دلشان تا خدا شکست باز به داد دلم رسی........ای کاش امشب دوباره دلم بی صدا شکست!

: تو کتاب خوندم سیگار بده دیگه سیگار نکشیدم. تو کتاب خوندم مشروب بده دیگه مشروب نخوردم.تو کتاب خوندم دروغ بده دیگه دروغ نگفتم. تو کتاب خوندم عشق بده دیگه کتاب نخوندم

 مرگ از زندگی پرسید آن چیست که باعث میشود تو شیرین و من تلخ جلوه کنم؟؟.....زندگی لبخندی زد و گفت:دروغ هایی که در من نهفته است وحقیقت هایی که در وجودت داری


: کاش ! قلبم درد تنهایی نداشت سینه ام هرگز پریشانی نداشت کاش! برگهای آخر تقویم عشق حرفی از یک روز بارانی نداشت کاش! می شد راه سخت عشق را بی خطر پیمود و قربانی نداشت

: دیشب تو را در خواب  دیدم امشب زودتر میخوابم تا تو را بیشتر  ببینم اگر بدانم که مردگان هم خواب می  بینند من هم میمیرم تا تو را همیشه ببینم

 با خیال تو به سر  بردن اگر هست گناه...با خبر باش که من  غرق گناهم هر شب


: نشکن دلی که با تو  صادقومهربونه اگه صدا نداره نگو که بی  زبونه

 آمدی چه زیبا!گفتم دوستت  دارم،چه صادقانه!پذیرفتی چه فریبانه!  آغوشم برایت باز شد،چه ابلهانه! با تو  خوش بودم ،چه کودکانه! همه چیزم  شدی،چه زود! به خاطر یک کلمه مرا  ترک کردی ،چه ناجوانمردانه! نیازمندت  شدم،چه حقیرانه! واژه‌ی قریب خداحافظ  به میان آمد ،چه بی رحمانه! و من  سوختم، چه عاشقانه! ولی...هنوزم  دوستت دارم غریبه

 به سراغ من اگر می‌آیی ای  دوست! بگو تا خبر کنم یاران را ابر را،  باد را، باران را! فرشی از بوی باران  زیر پایت خواهم انداخت نغمه‌ای همچو  شبنم نو خواهم ساخت در این شلوغی پر  دروغ برایم سکوت بیاور که هیچ فریادی  نیست از آن رساتر! برایم لبخندی بیاور  که از چهره شهر من گم گشت برایم  خورشیدی بیاور که مهر بارد بر این  دشت

می خواهم عروسک وار زندگی کنم؛ تا اگر سرم به سنگ خورد، نشکشند. تا اگر دلم را کسی شکست، چیزی احساس نکنم. تا اگر به مشکلات زندگی برخوردم، بی پروا به آغوش صاحبم که دخترک کوچکی بیش نیست پناه آورم.
اما نه... چه خوب است که همین انسان خاکی باشم، اما سنگ به سرم نخورد، کسی دلم را نشکند و مشکلات مرا از پای درنیاورد

بی رنگ بودم
هم رنگ تو شدم، تا تو را به تو بازشناسانم
حال که مرا شناخته‌ای
کم رنگ شدی؟

 
اسمت را برای همیشه در قلبم ننوشته بودم

و عشقت را برای همیشه در دلم جای نداده بودم
ولی حالا که این کارا کرده ام برای همیشه دوستت خواهم داشت
وهیچگاه و در هیچ مکانی از کاغذ و برگه قلبم حذف نکرده و نخواهد کرد
پس: دوست دارم
دوستت دارم یه عالمه دوستت دارم به وسعت یه آسمون
به وسعت سیارمون دوست دارم به خاطر مهربونیات؛
به خاطر صبوریات دوستت دارم نه در هوس بلکه مثل یه بت پرس
         

دعا کنین برای سلامتی یک عزیز

نمی دانم چرا با این که هر شب بی قرارم ولی سر را به دامان خیالت می گزارم

دوست داشتم

انتظار خیلی سخته

شب است و ماه می رقصد

ستاره نقره می پاشد

نسیم پونه ها ، عطر شقایق ها

ز لب های هوس انگیز زنبق بوسه می گیرد

ولی ...

ولی من در سکوت خلوتم آهسته می گریم

خدایا ....

دقایقی تو زندگیت هست که دلت برای کسی اونقدر تنگ میشه که دلت میخواد اونو از تو رویات بیرون بکشی و توی دنیای واقعی با تمام وجوت ، بغلش کنی ، من تصمیم گرفتم غصه نخورم ... با امید برم جلو  ... امید ... امید شاید این تلقین ها کمی بهم کمک کنه ..!. شاید تو رو دیگه نبینمت ... من باید قوی باشم ... من تحمل میکنم ... من گله نمیکنم از دوری از دلتنگی ... از نبودنت ... من میتونم من باید بتونم عزیزم ... شبی که از عشقم پرواز داشتی احساس کردم یه تکه از وجودم پر زد و رفت ... رفت ، چون که دوستت دارم ... تا آخر دنیا حتی اگه

امشب دلم گرفته و تنهاست


با من هر چه هست تمناست

امشب دلم ز موج فراقش

چون زورقی شکسته به دریاست

با او نماز قافله عشق

در سینه ام همیشه مهیاست

امشب ستاره های نیازم

بر دشت ماه غرق تماشاست

ساحل که رو به روی تو باشد

رفتن میان موج چه زیباست ...


آسمان را هوای بوسیدن خاک است...باران بهانه استمزاحم تلفنی خدا ...


دو ، چهار ، چهار ، سه .......... الو منزل خداست ؟
ببخشید سلام . این منم مزاحمی که آشناست
هزار دفعه این شماره را دلم گرفته است
ولی هنوز پشت خط در انتظار یک صداست
شما که گفته اید پاسخ سلام واجب است
به ما که می رسد حساب بنده هایتان جداست ؟
الو ، الو ....... دوباره قطع و وصل تلفنم شروع شد
خرابی از دل من است یا که عیب سیم هاست ؟
خدا صدای تو نمی رسد کمی بلندتر
صدای من چطور ؟خوب و صاف و واضح و رساست ؟
اگر اجازه می دهی برایت درد دل کنم
شنیده ام که گریه بر تمام درد ها دواست
............................
............................
خدا مرا ببخش باز هم مزاحمت شدم
دوباره زنگ می زنم دوباره ........... تا خدا خداست .... 

 

بیاییم یه کاری کنیم که دل داده الکی خوش نباشیم.

چشات به به رنگ دریا
دلت مثل یه سنگ
نگاهت خیلی قشنگ
حرفهات ولی زننده
وقتی که می گم سلام
می گی خدانگهدار
دیگه دوستم نداری مثل
روزهای دیدار

Bu aralar içimde bir yangın var در درونم آتشی به پاست
Hem yorgunum birazda suskun هم خسته ام وهم خاموش
Sabah olmaz gönülde yar sancım var فردایی وجود نداره چون دلم پر از درد یاره
Hep dargınım birazda kırgın هم رنجورم وهم دلشکسته
Neler oldu ruhun duymaz چه چیزی باعث شده که روحت مرا درنمی یابه
Gözün göre gönlün bilmez چشمات میببنه اما قلبت نمی دونه
Her ayrılık bir başlangıç هر جدایی یک اغازی است
Bu gidişle sonum olmaz با این رفتن به اخر نمی رسم
Yar یار
Ama dön desem اما اگه بگم بگرد
Seviyorum seni gel desem بگم که تو را دوست دارم بیا
Seni nasıl özledim bir bilsen اگه بفهمی چطور در حسرت دیدارتم
Zaman olur gözümde yaşlar çağlar زمانی میشه که اشک از چشمایم سرازیر میشود
Kah akarlar kah dururlar گهی جاری میشوند گهی خشک میشوند
Bir an olur dilim de sözler ağlar لحظه ای میرسه که حرفها رو زبانم میگریند
Ben aşk derim hüzün olurlar من ازعشق میگویم وآنها محزون میشوند
Neler oldu ruhun duymaz چه چیزی باعث شده که روحت مرا درنمی یابه
Gözün göre gönlün bilmez چشمات میببنه اما قلبت نمی دونه
Her ayrılık bir başlangıç هر جدایی یک آغازی است
Bu gidişle sonum olmaz با این رفتن به اخر نمی رسم
Yar یار
Ama dön desem اما اگه بگم بگرد
Seviyorum seni gel desem بگم که تو را دوست دارم بیا
Seni nasıl özledim bir bilsen اگه بفهمی چطور در حسرت دیدارتم

        خط رو اسم من کشیدی یادته  

روزهای بی غم و غصه یادته

                                ببینم اول قصه یـــــــــــــادته

دستمون تو دست هم بود یادته

                               غصه هامون کم کم بود یادته

چشم نازت مال من بود یادته

                               دیدن من غدغن بود یادته

پنهونی سر قرارها یادته

                               تاخیرام توی بهار ها یادته

دستات را می خوام بگیرم یادته

                             راستی تو ، بی تو میمیرم یادته

نامه بدون امضاء یادته

                           اسم مستعار دابی(Dubbi) یادته

چیزی می خواستیم از خدامون یادته

                          مستجاب نشد دعامون یادته
 
یکدفعه ازم بریدی یادته

                       خط رو اسم من کشیدی یادته  

شرطمون سر صداقت یادته

                       تو ، تو مجازات خیانت یادته

چشم من به چشمت افتاد یادته

                      کاری که دست دلم داد یادته

روزگار قهر و آشتی یادته

                   هیچ کس را جز من نداشتی یادته

خط رو اسم من کشیدی یادته   خط رو اسم من کشیدی یادته