پرواپز را به خاطر بسپار پرنده مردنی است
دوستت داشتم چون احساس می کردم دوستم داری
1.از قلبت پیروی کن تا هرگز پشیمان نشوی . 2.بزرگترین درس زندگی را بیاموز:عشق فراموشی وبخشش . 3.عشق ترکیبی از قالب دو روح در تن است . 4.فقط یک شادی در زندگی وجود دارد دوست داشتن و دوست داشته شدن . 5.سرخ شدن چهره رنگ پاکدامنی است . 6.عشق مانند زبانه آتش است طلائی وسرشار از گرما . 7.غنی ترین عشق عشقی است که به داوری زمان گردن نهد .
نمی دانم پس از مرگم جه خواهد شود
نمی خواهم بدانم کوزه گر از خاک اندامم جه خواهد ساخت
ولی انقدر مشتاقم که از خاک گلویم سوتکی سازد گلویم
سوتکی باشد به دست طفلکی گستاخ و بازیگوش و او یک ریز وپی در پی دم گرم
خوش را در گلویم سخت بفشاردو خواب خفتگان خفته را اشفته سازم
دلم برای تنهای اشکهایم می سوزد
رشته عشق من و تو کاش مثه یه بادبادک بود اون موقع عاشقیمونم تو تموم دنیا تک چی می شد که گلدونامون پر بود از گلای پونه به هوای چیدن اون نمی رفت کسی ز خونه چی میشه خواب من و تو به حقیقت بشه تعبیر چی میشه جدایی ها رو نذاریم به پای تقدیر نکنه خدا نکرده کسی از ما بی وفا شه بشینه دعا کنه کاش از اون یکی جدا شه نکنه دلا و حرف هامون فاصله باشه نکنه دلا همیشه سرد و بی حوصله باشه رسمه که چی بنویسن واسه آخرای نامه؟ راستی تو موافقی که من بازم بدم ادامه ؟ عزیزم یه چیز دیگه مهربونی ها چه ریزن اونا که دوست ندارن چهقدر واست عزیزن خوب دیگه سپردمت من بهدست خدای گلدون خوب مواظب خودت باش بخدا سرده زمستون کاشکی دنیا واسه یک شب واسه یک شب مال من بود نگاه کردنت به هر کسی به جز من قدغن بود
بود چی می شد که گلدونامون پر بود از گلای پونه به هوای چیدن اون نمی رفت کسی ز خونه چی میشه خواب من و تو به حقیقت بشه تعبیر چی میشه جدایی ها رو نذاریم به پای تقدیر نکنه خدا نکرده کسی از ما بی وفا شه بشینه دعا کنه کاش از اون یکی جدا شه نکنه دلا و حرف هامون فاصله باشه نکنه دلا همیشه سرد و بی حوصله باشه رسمه که چی بنویسن واسه آخرای نامه؟ راستی تو موافقی که من بازم بدم ادامه ؟ عزیزم یه چیز دیگه مهربونی ها چه ریزن اونا که دوست ندارن چهقدر واست عزیزن خوب دیگه سپردمت من بهدست خدای گلدون خوب مواظب خودت باش بخدا سرده زمستون کاشکی دنیا واسه یک شب واسه یک شب مال من بود نگاه کردنت به هر کسی به جز من قدغن بود
اه ای کسانی که مامور دفن من هستید تابو تم را در جای بلند بگذارید تا باد بوی مرا به وطنم بازگرداندپارچه ی سیاهی رویم بیندازید تا بفهمند سیاه بخت ترین مردم دنیا هستم دستم را بیرون اورید تا بدانند که چیزی با خود نبردخام چشمانم را باز بگذارید تا بدانند که هنوز به دنیا امید داشته ام
دوست داشتن یعنی ارتکاب یک گناه
اگه از عشق می شه قصه نوشت
می شه از عشق تو گفت
می شه از ستاره های چشم تو مغرب نو مشرق نو بر پا کرد
می شه از گردونیهای سر زلفت یه عالم شعر نوشت
آره از عشق تو دیوونگیم عالمیه
آره از عشق تو مردن داره
می شه از عشق تو گفت و دیگه از دست همه راحت شد
می شه از عشق تو گفت و دیگه از دست تو هم راحت شد
وای بر من گر تو آن گمکرده ام باشی
و گهگاهی دو خط شعری که معنای همه چیز است و
خود ناچیز
تقدیم به خدا جونم
نمی دانم پس از مرگم جه خواهد شود
نمی خواهم بدانم کوزه گر از خاک اندامم جه خواهد ساخت
ولی انقدر مشتاقم که از خاک گلویم سوتکی سازد گلویم
سوتکی باشد به دست طفلکی گستاخ و بازیگوش و او یک ریز وپی در پی دم گرم
خوش را در گلویم سخت بفشاردو خواب خفتگان خفته را اشفته سازم