امشب دوباره دلم بی صدا شکست با گریه ای غریب و غمی آشنا شکست تا کهکشان غرقه شدن در خیال تو پرواز کرد و چون مرغی رها شکست یک عمر من شکستم و با درد ساختم اما کسی نگفت چرا بینوا شکست ماندم میان موج غریبی ز اشک و آه کشتی صبرم از ستم ناخدا شکست امشب ستاره ها پی دلداری آمدند اما ز داغ من دلشان تا خدا شکست باز به داد دلم رسی........ای کاش امشب دوباره دلم بی صدا شکست!
سلام دوست گلم
هر گاه خوشحال شدی آرام بخند
که غمت بیدار نشود
وهر وقت غمگین بودی آرام گریه کن
تا شا دیت نا امید نشود
ممنونکه بهم سرزدی از آّپت منو با خبر کن بازم میام
امیدوارم همیشه شاد باشی
چه بلایی سر سایت قشنگت آمده
هیچ زمستانی طولانی نیست،حتی اگر همه شبهایش یلدایی باشد.
نمی آیی و من بیهوده این لحظه های خسته ملول را انتظار میکشم تا شاید فردایی بیاید که تو دوباره برگردی چیز کمی نیست و تو هیچ گاه برنمیگردی تا ببینی
این که هیچ کس نمیداند من در انتهای سکوت حنجره ام آوازهای قدیمی تو را به سوگ نشسته ام ولحجه دروغین نفرتم روی لحظه های خوش گذشته ام چنبر زده درد کمی نیست
خورشید هیچ گاه در سرزمین یخبندان قلب تو طلوع نکرد نتابیدو دریاچه قطبی چشمان تو را آب نکرد
هیچ پرنده ای روی شاخه های دلت ننشست نخواند ونپرید و من بیهوده در انتظار آخرین معجزه بودم و چه دیر فهمیدم.....؟