قول
گفتی دوستت دارم
و گفتی روی قولت می ایستی
همین هم شد
قولت را زیر پا گذاشتی
و روی آن ایستادی..........
|
این جا جای من نیست بر روی این زمین غریبم
این اسمان سقف خانه ی من نیست نباید به این جا می امدم
این جا تبعیدگاه من است چه گناهی مرا به این غربت دور رانده است
من اگر اشک به دادم نرسد می شکنم اگر از یاد تو یادی نکنم می شکنم بر لب کلبه محصور وجودمن اگر در این خلوت خاموش سکوت اگر از یاد تو یادی نکنم می شکنم اگر از هجر تو آهی نکشم می شکنم تک و تنها به خدا می شکنم..........می شکنم
همیشه از فاصله می ترسیدم
از فاصله بین من و خودم
بین خودم و خودت
...
تو اومدی به من نزدیک شدی
من و از خودم جدا کردی
وقتی خوب دور شدیم
رفتی و دور شدی
وقتی داد زدم:
کجا می ری ؟تنهام نذار
گفتی:
تو دیگه خودت نیستی...
دیروز که دلم پیش دلت بود گرو دستان مرا سخت فشردی که نرو امروز که دلت میل دیگری دارد کفشان مرا جفت نمودی که برو
سه کبریت روشن میکنم،اولی برای دیدنه چشمانت دومی برای دیدنه لبانت سومی برای دیدن صورتت بعد تاریکی ،تا هرچه دیده ام به یاد بیاورم
مرگ قو
شنیدم که چون قوی زیبا بمیرد فریبنده زاد و فریبا بمیرد
شب مرگ ، تنها نشیند به موجی رود گوشه ای دور و تنها بمیرد
در آن گوشه چندان غزل خواند آن شب که خود در میان غزلها بمیرد
گروهی برآنند کاین مرغ شیدا کجا عاشقی کرد ، آنجا بمیرد
شب مرگ ، از بیم ، آنجا شتابد که از مرگ غافل شود تا بمیرد
من اینکه نکته گیرم که باور نکردم ندیدم که قویی به صحرا بمیرد
چو روزی ز آغوش دریا برآمد شبی هم در آغوش دریا بمیرد
تو دریای من بودی! آغوش واکن که میخواهد این قوی زیبا بمیرد.
هیچ حرف دگری نیست که با تو بزنم
تو نمی فهمی اندوه مرا
چه بگویم به تو ای رفته زدست
شده ام از مستی چشمان تو مست
شده ام سنگ پرست
مرگ بر آنکه دلش را به دل سنگ تو بست
تو نمی فهمی اندوه مرا
عشق چیست؟
بازیچیه ی دست من و تو و ما و ایشانکه
به هر کس می رسیم می گوید : عاشق کسی هستم که....
به هر کس می رسیم می گوید : اگر نبینمش می میرم چون......
به هر کس می رسیم می گوید : عشق من عشق حقیقی است زیرا....
به هر کس میرسیم می گوید : همه چیز تمام می شود عشق من هم تمام شد.......
به هر کس می رسیم می گوید : عاشق کسی دیگر شدم ...........
به هر کس می رسیم می گوید :.............
امشب دوباره دلم بی صدا شکست با گریه ای غریب و غمی آشنا شکست تا کهکشان غرقه شدن در خیال تو پرواز کرد و چون مرغی رها شکست یک عمر من شکستم و با درد ساختم اما کسی نگفت چرا بینوا شکست ماندم میان موج غریبی ز اشک و آه کشتی صبرم از ستم ناخدا شکست امشب ستاره ها پی دلداری آمدند اما ز داغ من دلشان تا خدا شکست باز به داد دلم رسی........ای کاش امشب دوباره دلم بی صدا شکست!