: چرا خانه کوچک ما سیب نداشت
تو به من خندیدی
و نمی دانستی
با چه دلهره
سیب را از باغچه همسایه دزدیدم
باغبان از پی من تند دوید
سیب را دست تو دید
غضب آلود به من کرد نگاه
سیب دندان زده از دست تو
افتاد به خاک
تو رفتی و
صدای خش خش گام تو تکرار کنان
می دهد ازارم
و من اندیشه کنان
سخت در این پندارم
که چرا خانه کوچک ما
سیب نداشت

نظرات 3 + ارسال نظر
ساحر سه‌شنبه 27 تیر‌ماه سال 1385 ساعت 07:07 ب.ظ http://X-WOLF.BLIGSKY.COM

سلام
زیبا بود زیبا مثل قالب وبلاگت
و حتما زیبا مثل خودت
روز خوش mr.wolf

kahroba چهارشنبه 28 تیر‌ماه سال 1385 ساعت 06:43 ق.ظ

دیشب غزلی سرود عاشق شده بود با دست و دلی کبود عاشق شده بود افتاد و شکست و زیر باران پوسید آدم که نکشته بود عاشق شده بود .

kahroba پنج‌شنبه 29 تیر‌ماه سال 1385 ساعت 07:40 ق.ظ

نگاهم کرد پنداشتم دوستم دارد.
نگاهم کرد در نگاهش هزاران شوق عشق را خواندم.
نگاهم کرد دل به او بستم.
نگاهم کرد اما ...
بعدها فهمیدم فقط نگاهم میکرد

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد