.دیدی آخر که همه سوز دلم بر تو نشست ناز و عشوه چو کرشمه همه دم بر تو نشست دیدی آخر که خم ابروی بشکسته ی من بر تو نشست بوسه ی من به دل و کام شکستت بنشست دیدی آخر که شب وصل دم و های من از دل بنشست سینه و برگ رخم همچو نسیمی بر چهرت بنشست آه !دیدم که چه ها شد به تنم وز بدنم آنچه نشست شعله ی آتش عشقت بدلم همچو هلاهل بنشست آه دیدم..
خسته نباشی