گفتی که به احترام دل باران باش باران شدم وبه روی گل باریدم گفتی که ببوس روی نیلوفر را از عشق تو گونه های او را بوسیدم گفتی کهستاره شو،دلی را روشن کن من هم چو گل ستاره ها تابیدم گفتی که برای باغ دلپیچک باش بر یاسمن نگاه تو پیچیدم گفتی که برای لحظه ای دریا شو دریا شدموتو را به ساحل دیدم گفتی که بیا و لحظه ای مجنون باش مجنون شدم و زدوریتنالیدم گفتی که شکوفه کن به فصل پاییز گل دادم و با تَرنُّمتْ روییدم گفتیکه بیا و از وفایت بگذر از لهجه ی بی وفاییت رنجیدم گفتم که بهانه ات برایمکافیست معنای لطیف عشق را فهمیدم
سلام ندا ی ...
شعر قشنگیه ... ( از لهجه ی بی وفائیت رنجیدم ...)