پریدن
تو قشنگی نه مثل گل       نه مثل نوای بلبل
نه مثل هیچی تو دنیا        تو قشنگی مثل رویا
تو شکفتی و نشستی      زنجیر دلم رو بستی
من دیونه تو دنیا               تو رو دیدم وثل رویا
حالا تنها و غریبم              غم تو شده نسیبم
آخرین حرفات و دیدم          واسه این ازت بریدم
با تو از همه گذشتم          قفل تنهائیم رو بستم
بی تو من مثل یه سنگم    غمگین این دل تنگم
بی تو من درمون ندارم       صبح تا شب گریه می بارم
تو با اون نگات پریدی          مردن من و ندیدی
نظرات 3 + ارسال نظر
سفرکرده چهارشنبه 9 آذر‌ماه سال 1384 ساعت 08:46 ق.ظ http://safarkarde.blogsky.com

همان حالت چطور است ؟
گفت حال گل ....
حال گل در جنگ چنگیز مغول .... !
راستی محبت چه رنگی است ....من بی پرده مینویسم .....
آخر فرصتی نیست و صداقت زیباست ....
زیبا بود ....
دلت دریا و شاد باشی

اکبر چهارشنبه 9 آذر‌ماه سال 1384 ساعت 09:47 ق.ظ http://akdi.blogsky.com

سلام
شعر جالبی بود اما یکی دو تا ایراد کوچیک داشت یکی اینکه حرف شنیدنی هست نه دیدنی و این اصلا برای شعر خوب نیست در ضمن منظورت رو از «فعل تنهائیم رو بستم» نفهمیدم . اما وزن کارت درست انتخاب شده با اینکه یه وزن تکراری هشت هجایی در ترانه هست اما خوب رعایت کردی
موفق باشی

سمانه چهارشنبه 9 آذر‌ماه سال 1384 ساعت 10:07 ق.ظ http://www.doroghcity.blogsky.com/

دهکده عشق
کاش در دهکده عشق فراوانی بود
توی بازار صداقت کمی ارزانی بود
کاش اگر گاه کمی لطف به هم می کردیم
مختصر؛ساده و پنهانی بود


سلام بابا ایوللللللللللللللللللل تو محشری برا وبلاگ u هستااا

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد